فضای تشییع شهدا این سری با دفعات قبل متفاوت بود. این سری دهه ی هشتادی ها و نودی های زیادی آمده بودند. از همان اوایل مسیر دو نوجوان را دیدم كه بین مردم پلاكارد پخش میكردند.
میدان شهدا دست نوشته ای تایپ شده، توجه ما را جلب كرد با این مضمون: مردم خواستار تصویب فوری قانون جرم انگاری دروغ پراكنی هستند
دوباره رفتیم سمت حرم. خیلی شلوغ بود. یكی دو ساعتی از وقت اذان گذشته بود و نتوانسته بودیم نماز بخوانیم....
با دوستم قرار گذاشته بودیم ساعت هفت و نیم صبح جلوی درب باب الرضا، اما اتوبوس ها دیر به دیر می آمدند و با ربع ساعت تاخیر رسیدم.
زیارتی كردیم و دنبال سوژه های خاص می گشتیم. پیرزنی زیر سایه ی درخت نشسته بود و مات و مبهوت به سمت قبرها نگاه می كرد. همراه شوهرش آمده بود.
روز خاكسپاری شهدا بود. گوشهای از حیاط حرم نشسته بودیم. گوشی دوستم زنگ خورد خبر دادند از تهران آمدهاند برای ساخت مستند. دنبال شاهدان حادثه میگشتند. به خانم زارع زنگ زدیم...