display result search
رژیم صهیونیستی در جنگهای كوتاه مدت به پیروزی و در جنگهای بلند مدت به شكست رسیده است به طور مثال در جنگ شش روزه سال 1956 اسرائیل طی سه روز كل صحرای سینا را اشغال و به كانال سوئز رسید، در نهایت به دلیل فشارهای سیاسی مجبور به تخلیه آن شد.
منصور براتی (كارشناس مسائل رژیم صهیونیستی و فلسطین) در برنامه "سبز سفید سرخ" با اشاره به جنگ رژیم صهیونیستی در نوار غزه اظهار كرد: با گذشت بیش از 100 روز از این جنگ؛ شاهد ویرانی، كشتار و قتل عام مردم غزه از سوی ارتش این رژیم غاصب هستیم؛ اما در این میان آنچه كه اهمیت ویژهای برخوردار است چرایی طولانی شدن این جنگ است چرا كه این روند با دكترین دفاعی اسرائیلیها همخوانی ندارد و روال جنگ رژیم صهیونیستی همواره بر این اساس بوده است كه جنگ را به صورت ضربتی و در كوتاه مدت به نتیجه برساند اما در جنگ 7 اكتبر شاهد روالی معكوس هستیم كه نه تنها صهیونیستها نتوانستهاند جنگ را به پایان برسانند؛ بلكه متحمل خسارات مالی، جانی و اقتصادی فزایندهای نیز شدهاند كه در تاریخ تجاوز آنها به سرزمینهای فلسطین بیسابقه بوده است.
وی در ادامه افزود: باید توجه داشت كه روند جنگی ارتش اسرائیل بر این مهم بنا نهاده شده است كه به علت وسعت كم سرزمینهای اشغالی و نیز جمعیت كم این رژیم؛ باید جنگ در كوتاهترین زمان ممكن به پایان برسد تا احتمال باز پس گیری مناطق تحت سیطره به حداقل ممكن برسد.
این كارشناس مسائل رژیم صهیونیستی و فلسطین ضمن تأكید بر شكست نسبی ارتش رژیم صهیونیستی در عملیات طوفان الاقصی بیان كرد: به بن گوریون (نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی) همواره بر 3 اصل اساسی برای جنگهای اسرائیل تأكید داشت و آن را به عنوان قوانین ویژه و لازمالاجرا در دستور كار قرار داد كه عبارتاند از: جنگ پیش دستانه و غافلگیری دشمن، دور ماندن شهرهای اسرائیل از جنگ و سریع و كوتاه بودن جنگ و فرسایشی نشدن آن كه اسرائیل در رعایت هر 3 اصل در این جنگ ناكام ماند؛ چرا كه مشاهده شد این رژیم غاصب هم غافل گیر شد، هم جبهه داخلی آن آسیبهای گستردهای را متحمل شد و هم جنگ، به سمت و سوی فرسایشی شدن سوق داده شد.
منصور براتی با اشاره به دستاوردهای رژیم صهیونیستی در جنگهای كوتاه مدت گفت: در طول اشغال سرزمینهای فلسطین توسط رژیم صهیونیستی، همواره شاهد این مهم بودهایم كه این رژیم در جنگهای كوتاه مدت به پیروزی و در جنگهای بلند مدت به شكست رسیده است به طور مثال در جنگ شش روزه سال 1956 اسرائیل طی سه روز كل صحرای سینا را اشغال و به كانال سوئز رسید ولی در نهایت به دلیل فشارهای سیاسی مجبور به تخلیه آن شد. از آن به بعد اسرائیل به طور دائم درگیر زد و خوردهای پراكنده مرزی با مصر و از جمله همسایه شرقی خود یعنی سوریه بود.
وی ادامه داد: در واقع باید توجه داشت كه جنگ شش روزه نقطه عطفی در تاریخ نظامی و سیاسی جهان است. این جنگ پیامدهای زیادی داشت كه حتی بعد از پنجاه سال هنوز نیز به خوبی میتوان آن را در جهان مشاهده كرد. نه تنها تأثیر زیادی بر روی مرز بندی سیاسی و جغرافیایی خاورمیانه داشت؛ بلكه حتی اثیر زیادی بر روی دیدگاههای نظامی در تمامی ارتشهای جهان داشت به طوری كه بسیاری از معادلات نظام جهان بعد از جنگ شش روزه سال 1967 مورد بازنگری قرار گرفت. جنگی كه یك پیروزی سریع برای اسرائیل به همراه داشت و میتوان آن را حتی با پیروزی آلمان نازی در سال 1940 بر چند كشور اروپای طی دو ماه قابل قیاس دانست.
این كارشناس مسائل رژیم صهیونیستی و فلسطین همچنین اظهار كرد: بلندمدتترین جنگ رژیم صهیونیستی در سال 2014 اتفاق افتاد كه قریب به 50 روز به طول انجامید. نقطه عطف جنگ سال 2014 این بود كه برای اولین بار از زمان جنگ سال 2006، در این نبرد فشار نظامی ملموسی علیه جبهه داخلی رژیم صهیونیستی ایجاد كرد كه این موضوع معادله بازدارندگی در برابر دشمن را تقویت كرد. از سوی دیگر، موجب شد مقاومت تفكر راهبردی خود را از راه فلج كردن جبهه داخلی بر مسئله كشاندن جنگ به محل حضور دشمن متمركز كند كه تأثیر این تفكر در جریان نبرد اخیر یعنی "شمشیر قدس" نیز آشكارا احساس شد. در جریان همین جنگ بود كه تمام سطوح امنیتی، سیاسی و نظامی دشمن دریافتند كه تسلط بر غزه هیچ راهكار نظامی ندارد كه "یعقوب پری" وزیر علوم اسبق رژیم صهیونیستی، یك روز پس از پایان جنگ، این را بر زبان آورد و گفت كه این نبرد هیچ راهكار نظامی ندارد و آنچه ما امروز به آن نیازمندیم رفتن به سوی گزینه راهحل سیاسی است.
منصور براتی همچنین با اشاره به روند ادامهدار جنگ اخیر رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه عنوان كرد: در این میان باید توجه داشت كه تمایل مقامات رژیم صهیونیستی در خصوص استمرار جنگ نشان دهنده این است كه اسرائیلیها به سقف اهداف خود نرسیدند، اما سقف اهداف آنها چه بوده است؟ از بین بردن حماس كه همچنان هم به دنبال آن هستند، اما به نظر میآید كه هدفی بسیار سخت است و تا این لحظه كه بیش از سه ماه از جنگ میگذرد در یك سوم شمالی نوار غزه به نظر میرسد كه اسرائیلیها توانستند به موفقیتهایی را به دست بیاورند و ضرباتی را به حماس وارد آوردند، اما در دو سوم جنوبی منطقه غزه سازمان رزم حماس به خصوص در جنوب همچنان فعال است و آسیب جدی ندیده و قابلیت ادامه جنگ را دارد. برای همین به نظر میرسد كه اگر اسرائیل بخواهد سازمان رزم حماس را به طور كامل از بین ببرد خوشبینانه دست كم به 100 روز جنگ دیگر نیاز دارد.
وی همچنین گفت: ما امروز شاهد آن هستیم كه جنگ وارد چهارمین ماه خود شده است و مؤلفههایی از قبیل فشار اقتصادی، تابآوری اجتماعی و توانمندی ارتش باعث نشد كه اسرائیلیها مجبور شوند جنگ را به پایان برسانند و صرفاً در مدت زمان كمی فشار جنگ را كم كردند و گفتند كه ما وارد فاز سوم جنگ میشویم كه در آن عملیاتهای ویژه نظامی اتفاق خواهد افتاد و عملیات گسترده و تمامعیار دیگر ادامه پیدا نخواهد كرد. همین گذار به عملیات ویژه نشان دهنده كاهش سطح جنگ هست كه به نوعی هم نشان دهنده كاهش آمادگی ارتش اسرائیل محسوب میشود، اما این موضوع هم منجر به توقف جنگ نشد و این روند همچنان ادامه دارد كه امیدواریم با پیروزی مردم غزه و گروه مقاومت حماس پایان پیدا كند.
این كارشناس مسائل رژیم صهیونیستی و فلسطین در پایان سخنان خود افزود: خدشهدار شدن بازدارندگی و امنیت این رژیم در طول سه ماه و نیم گذشته در شمال، باعث شده باشد هیئت حاكمه اسرائیل برای بازگرداندن اوضاع به قبل، تصمیم جدی به تنبیه لبنان به هر قیمتی گرفته باشد. در چنین شرایطی حتی دستیابی به یك توافق موقتی در غزه و حتی برقراری آرامش در شمال به تبع آتشبس در جنوب نیز نمیتواند مانع از سیاست تنبیه حزبالله شود؛ بنابراین اگر درگیریها در غزه ادامه و حماس و رژیم اسرائیل برای هرگونه آتش بسی به توافق نرسند؛ در نتیجه این وضعیت، هم در جنوب و هم در شمال درگیری و تبادل آتش ادامه یابد، شانس هجوم اسرائیل به جنوب لبنان بیش از قبل افزایش مییابد و احتمالاً در اوایل ماه فوریه به اجرا در خواهد آمد.