display result search
بله جناب بزرگ فامیلشون مرقوم كردن كه
آهای معلم سرخانه ما امروز خروسخوان كه رفته بودیم كله پاچه با سیرابی بزنیم یك مشتری آمد كه به محض ورودش جناب طباخ باشی ما را با یك متر و بیست سانت سبیل رها كرد و رفت سراغ او.. مهندس ، مهندس از دهانش نمی افتاد چشم سفید. حتی نمكدان روی میز ما را هم برداشت گذاشت جلوی به اصطلاح مهندس ..ما كه از كنجكاوی داشتیم خفه میشدیم هر جوری بود فهمیدیم جریان چیست ..نگو این مهندس ،خلافی دو دهنه مغازه كله پاچه ای را برایش رتق و فتق كرده .. جناب طباخ باشی هم در مقابل به او سه سال اشتراك رایگان كله پاچه بخشیده ...یعنی داشتند بهم نان قرض میدادند ...
حالا به این نوادگان ما بگویی شما هم بهم نان قرض بدهید عین خربزه میروند دو دانه نان تافتون میگیرند بهم قرض میدهند برو اینها را توجیه كن ..