تكلیف بیست و هفتم مرداد

بله جناب بزرگ فامیلشون مرقوم كردن كه

آهای معلم سرخانه سر و ته كلاس امروزت را بزن كه كلی عجله داریم .دیدیم ناسلامتی تابستان است ،همه چندین بار رفته اند یك وری آنوقت ما عینهو خربزه نشسته ایم در خانه برای همین گفتیم آخر هفته ای نوادگانمان را بریزیم درون خودرو و برویم یك طرفی ...معلوم است دیگر كدام طرف میرویم، شمال ..تو مشكلی داری !
راستی ما كه رفتیم با همساده ها خدافظی كنیم این خانم همسایه روبرویی مان هست ، همان كه یك دانه مادرشوهر است، گفت اوووه بزرگ فامیلشان مگر دارید به مریخ میروید كه از همه خداحافظی می كنید
میگویم معلم سرخانه مگر كسی به مریخ هم سفر میكند؟ انجا مگر چه خبر است؟ هان
كلاست تمام نشد ..جمعش كن برود دیگر اصلا كلا درش را كاه گل بگیر برو..با آن كلاست