تكلیف پنجم مرداد

بله جناب بزرگ فامیلشون مرقوم كردن كه

آهای معلم سرخانه چند وقت پیش یك دانه جوجه كلاغِ دست كج صابون مان را از بالكن برداشت و رفت ...امروز دیدیم همان جوجه كلاغ با قیافه ای كه شكر خوردن اُزش میبارید پشت شیشه بالكن بود صابونمان را هم پس آورده بود .ما هم خوشحال شدیم گفتیم حتما آدم شده ..در بالكن را باز كردیم تا از شرمندگی درش بیاوریم .اما تا در باز شد پرید تو و انگشتر مان را از روی میز برداشت و رفت ...این از جوجه كلاغ ، آن هم از نوادگانمان كه هر وقت میخواهند از ما پول بسلفند می آیند بالا یكی قولنجمان را میشكند یكی به سبیلهایمان روغن جوجوبا می مالد آن یكی هم لوبیا پلو با ته دیگ سیب زمینی برایمان میپزد. یعنی اینها دقیقا از نژاد همان گربه ای هستند كه میگویند از سر لطف همین جوری موش نمیگیرد ....
ضمیمه: ضمیمه مان بسیار بدآموزی داشت خودمان توقیفش كردیم